ایمان 01

خلاصه بحث ایمان

(جلسه اول)

 

در این بحث، بنا بر کدهایی که از فرمایشات نورانی رهبر عزیزمان گرفتیم، موضوع "ایمان به هدف" را بررسی می‌کنیم. حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)درباره‌ی ایمان می‌فرمایند: "الإِیمَانُ، أصْلُ الْحَقِ‏"1. لذا در ابتدا، بحث "حق" را با توجه به روایات معصومین(علیهم‌السلام) تبیین می‌کنیم و این نکته را متذکر می‌شویم که سخنان حضرات(علیهم‌السلام) بیانگر سنن الهی است؛ چون این بزرگواران، مطابق با واقع، سخن می‌گویند و از آنچه که هست، خبر می‌دهند.

امام علی(علیه‌السلام) می‌فرمایند: "إِنَّ الْحَقَّ، ثَقِیلٌ مَرِی‏ءٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ، خَفِیفٌ وَبِیءٌ"2.

حق، سنگین است، اما گوارا؛ و باطل، سبك است، لیكن در كام، [کشنده] چون سنگ خارا!

و این، امری است که ما بارها آن را چشیده‌ایم؛ هم سنگینی حق را و هم لذت باطل را. البته حق در اصل، شیرین است و التذاذ دارد؛ اما نوع لذت حق با نوع لذت باطل، زمین تا آسمان، فرق می‌کند. چه بسا حق برای جسم و خیال، سنگین باشد و تلخی و فشار داشته باشد؛ اما حتماً برای قلب، آرامش می‌آورد و اضطراب را از درون، دور می‌کند. در حالی که باطل اگر چه برای جسم و خیال، لذیذ باشد، درون را به تلاطم و اضطراب می‌اندازد و قلب را ناآرام می‌کند. لذت باطل، احساسی و گذراست و گاه، اندوه طولانی به بار می‌آورد؛ اما لذت حق، وجودی و ماندگار است و آثار کمالی دارد.

حضرت علی(علیه‌السلام) در روایت دیگر می‌فرمایند:

"الْحَقُّ، كُلُّهُ ثَقِیلٌ وَ قَدْ یخَفِّفُهُ اللهُ عَلَى أقْوَامٍ طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ، فَصَبَّرُوا أنْفُسَهُمْ وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللهِ لَهُم."3

حق، به تمامی سنگین است؛ ولی خداوند، آن را برای گروهی كه طالب عاقبت‌اند و خود را به شكیبایی وامی‏دارند و به راستی وعده‌ی خدا درباره‌ی خود، مطمئن‌اند، سبك می‏کند.

پس سبُک شدن حق، سه شرط دارد: عمیق‌اندیشی و عاقبت‌بینی، صبر، اطمینان به وعده‌های الهی. یعنی اگر ما در میادین امتحان - چه فردی و چه اجتماعی- بدون سطحی‌نگری، دنبال پیدا کردن حق باشیم و تلخی آن را با نظر به هدف بلندش تحمل کنیم، خداوند، برداشتن وزنه‌های سنگین‌ترِ حق را برایمان آسان خواهد کرد.

و از عالی‌ترین مصادیق حق، ولایت است که حضرت علی(علیه‌السلام) فرموده: "إِقَامَةُ وَلایتِی، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ"4؛ یعنی اگر کسی بخواهد در میدان ولایت، ثابت‌قدم بماند، باید سنگینی و فشار آن را تحمل کند تا بتواند به مراتب بالاترش برسد. برای همین است که با مراجعه به تاریخ می‌بینیم خیلی از کسانی که در میدان ولایت بودند، به طرُق مختلف جدا شدند؛ چون نتوانستند در مقابل این سنگینی، تاب آورند!

نقل است که شخصی خدمت حضرت علی(علیه‌السلام) آمد و گفت: آیا واقعاً فکر می‌کنی من اصحاب جمل را گمراه می‏دانم؟! و حضرت(علیه‌السلام) در پاسخ فرمودند:

"إِنَّكَ نَظَرْتَ تَحْتَكَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَكَ، فَحِرْتَ؛ إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ، فَتَعْرِفَ مَنْ أتَاهُ؛ وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ، فَتَعْرِفَ مَنْ أتَاهُ."5

همانا تو زیر پایت را نگریستی و بالای سرت را ندیدی، پس سرگردان شدی! اصلاً تو حق را نشناخته‏ای تا بدانی اهل حق، چه كسانی هستند و باطل را هم نشناخته‌ای تا اهل آن را بشناسی.

آری؛ حق، با اشخاص شناخته نمی‌شود. ما باید حق را به حق بشناسیم؛ بعد، اشخاص را هم می‌شناسیم و می‌فهمیم چه کسی حق است و چه کسی باطل. اما اگر با اشخاص بخواهیم حق را بشناسیم و معیارمان برای تشخیص حق و باطل، سود و زیان جزیی باشد، هر روز یکی را برحق می‌دانیم و هرگز به شناخت حق نمی‌رسیم؛ و نتیجه‌اش همان می‌شود که یک روز، علی(علیه‌السلام) را در کنار اصحاب جمل قرار دادند و با او سنجیدند!

 

پی‌نوشت:

[1] تحف العقول، ص163 : ایمان، اصل حق است.

[2] نهج البلاغه، حكمت 376.

[3] نهج البلاغه، نامه 53.

[4] بحار الأنوار، ج26، ص2 : اقامه ولایت من، بسیار سخت و دشوار است.

[5] نهج البلاغه، حدیث 262.

 



نظرات کاربران

//